مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر
نوشته شده توسط : Tara79f

<p> در ادامه زندگینامه کریم خان زند ذکر شده است، وی در سال های پایانی عمرش یعنی در سن ۸۰ سالگی به بیماری سل مبتلا گردید و در نهایت به دلیل شدت ضعف و انکسار ناشی از بیماری و افسردگی که بر اثر شورش ها و نابسامانی های ایجاد شده در بعضی از مناطق ایران در نتیجه انتشار اخبار دروغ مرگ وی، سرانجام در ۱۳ صفر بر اثر عارض شدن قولنجی سخت ناشی از بیماری اش در شهر شیراز برای همیشه چشم از جهان بست. این مورخ با مطرح کردن عدد هفت در پی تایید الهی اکبرشاه و مشروعیت بخشیدن به حکومت او بوده است.البته تفاوتی که در این میان دیده می­شود، تنها در دیدگاههای اندیشه­ای هر سلسله بود (کویین، 1387: 150-147).ویژگی مشترک دیگر این است که در آغاز متون تاریخی، هم در دوره صفوی و هم در نزد تیموریان هند، به تاسی از منابع تیموری ایران موضوعات مشترکی مشاهده می­شود که یکی از آن ها رویا است. با آن که اکبرشاه موفقیت هایی در این زمینه به دست آورد، لیکن در نگرش تاریخی مورخان آن دوره، مساله نزدیک کردن اندیشه های اسلامی و هندویسم برای اتحاد آنان مرسوم نشد. زمانی که شاخص آن در جهت شمال ـ جنوب قرار میگیرد سایه آن زمان (ساعت) را نشان میدهد. </p>

<p> نقش انسان سوار بر اسب در این تصاویر، قابلتوجه است و پادشاهان را با درباریان و موبدان در حال نیایش، نشان میدهد. دهد با بازنویسی تعبیر آن، جنبه­های گوناگون مشروعیت پادشاه را بررسی کند و در صورت امکان تغییر دهد. ابن بزاز ، 1376: 70) در مقدمه طبقات اکبری، نسب اکبرشاه با هفت واسطه به تیمور می­رسد. تاریخ نویسی رسمی به معنی واقعی آن از زمان اکبرشاه آغاز گردید. نخستین و مشهورترین تاریخ رسمی زمان اکبرشاه، اکبرنامه تالیف ابوالفضل دکنی یا علامی است. کلهن از برهمنان کشمیر بود که در سال 545 ق تاریخ چهار هزارساله کشمیر را به زبان سانسکریت به نظم تالیف نمود. بعضی مانند عبدالقادر بداؤنی در منتخب التواریخ و نظام الدین هروی در طبقات اکبری جانب اعتدال را رعایت کرده­اند. همایون نامه گلبدن بیگم و تاریخ خاندان تیموریه به سبک ساده نوشته شد و در انشای بعضی مورخان از قبیلاکبرنامه ابوالفضل دکنی تکلف و تصنع راه یافته است. علاوه بر این­، از اشاراتی که برخی از مورخان­ «نظیر هردوت و­گزنفون از وضع اجتماعی ایران در کتاب­های خود بیان کردهاند فهمیده می­شود که در ایران قبل از اسلام­، سخن­رانی از طرف پادشاه و سرداران در مقابل لشکریان معمول بوده و بعضی از موبدان نیز خطابه­های مذهبی را در جشن­ها و مناسبت­های دیگر در معابد وآتشکده­ها ایراد می­کردند­»­.</p>
<p> میتوانیم همین سبک پارک ها و باغ ها را در قسمتهایی از ایران با نقشه مشابه ببینیم. هنوز ۹ ماهی نگذشته بود که سفیر روس با توجه به گسترش روزافزون بابیان از دولت ایران خواست، «این شخص کهنهپرست را که به ایجاد آشوب در ولایات مختلفۀ ایران میکوشد»! تغييرات گسترده صنعتي در كنار رشد روز افزون شهرنشيني و خاصيت مهاجر پذيري اين خطه, سبب بروز آسيبها و بحرانهاي اجتماعي گوناگون در استان اصفهان شده است . بدین سبب حتی بافت های فرسوده ای که فاقد ارزش حفاظتی هستند نیز با تجمیع پلاک هایشان، نوسازی و بهسازی شده، هر چند که از نظر شهرسازی و معماری دارای هیچگونه هویتی نباشند. در دوره های بعد از آن خط پارسی نو به عنوان خط رایج و رسمی در کشور معرفی و ثبت شد و خط فارسی که امروزه از آن استفاده می کنیم دستاورد این تغییرات تاریخی است. به درخواست اورنگ­زیب (1118-1068) محمدکاظم تاریخ ده سال نخست سلطنت وی را با عنوان عالم گیرنامه تدوین کرد، اما پس از چندی، به دستور این پادشاه از ادامه تالیف دست کشید. شیوه تدوین طبقاتاکبری که سبکی ساده و روشن دارد، سرمشق بداونی و تاریخ فرشته هم قرار گرفت.</p>
<p> اهمیت این کتاب به حدی است که به زبان های سندی و انگلیسی نیز ترجمه شده است. البته این نوع تاریخ ها به علت دسترسی و استفاده از اسناد و مدارک دولتی حایز اهمیت هستند. او راجع به رویدادهای عصر بابر، همایون و اکبرشاه از اسناد و مدارک دولتی استفاده کرده است. آفتاب، 1364: 180) پس از دوره اکبرشاه نوشتن تاریخ های رسمی عمومی شد. آفتاب، 1364: 156) وی چنان به حقیقت گویی پایبند بود که حتی شیرخان افغان رقیب همایون را در عدل ستوده و درباره­اش چنین نوشته است: « عدل در عهد او چنین شایع بود که اگر پیرزنی طبق زرین بدست گرفته هرجا که می­خواست خواب می­کرد هیچ دزد و مفسدی را یارای برداشتن آن نبود.» (بداؤنی، 1380: 1/ 250) نوشتن تاریخ های انتقادی در تاریخ نگاری ایرانی نیز معمول بود. میر ابوتراب در اصل از سادات شیراز بوده که پس از فتح گجرات به اکبرشاه پیوست (آفتاب، 1364: 136). تاریخ سند یا تاریخ معصومی توسط میر محمد­معصوم بهکری به رشته تحریر درآمد. وابستگی او به اکبرشاه شدید و دوطرفه بود. در شاهنامه هم آمده است که سوفرای (سوخرا) مرزبان زابلستان، بُست، غزنین و کابلستان بود و پیروز پیش از جنگ، او را در تختگاه گذاشته بود «که باشد نگهبانِ تخت و کلاه/ بلاشِ جوان را بُوَد نیکخواه» (فردوسی، 1393: 7/33). در آیین تاجگذاری بلاش، «العُظَّماء و الأشْراف» (بزرگان و آزادان)، یا بهگفتة ثعالبی «الاعیان و الوجوه» (بزرگان و سران)، فرمانروایی او را شادباش گفتند و همه از پادشاه خواستند که سوخرا را برای پیکارهایی که با هپتالیان داشته بود، پاداش دهد

 




:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 بهمن 1401 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: