<p> تحقیق حاضر با اتخاذ رویکرد بازتاب درپی این استکه مشخصکند بین شرایط و زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نیز هنر موسيقي روشنفکری ایران بعد از اصلاحات ارضی از یک سو و از سویی دیگر فیلمهای موج نو سینمای ایران چه رابطهای وجود دارد. در سینمای پست مدرن نیز مؤلف حتی در متن نیز میمیرد. هنرمند ایرانی به راحتی میتواند در یک کشور دیگر رویدادی هنری برگزار کند اما در کشور خودش، برای برگزاری نمایشگاه در نگارخانه های دولتی و حتی شخصی با چالشهای جدی مواجه است. در تعبیر «کفنپوش سحاب و سافیات» حتی اگر معنای «سحاب» (ابر) دریافته شود، بسیار بعید است که مخاطب فارسزبان دریابد «سافیات» یعنی «بادهایی که گرد و غبارها را با خود میبرند»! انتخاب واژههایی مثل «دم» یا «سَقَم» بهعنوان قافیه، در این ترجمه نیز پایان بیتهای فارسی را به پایان بیتهای عربی شبیه کرده، اما به نظر میرسد چنین واژههایی آنقدر در فارسی جاافتاده و آشنا نیستند تا بتوانند در پایان این ابیات تعبیرهایی روشن برای دلالت بر مضمون بیتهای عربی بسازند؛ چراکه مثلاً بهدشواری میتوان فهمید که «آمیختی تو اشک ز دیده روان به دم» یعنی «اشک خود را به «خون» آمیختی»؛ بهویژه که واژۀ «دم» در فارسی بیشتر معنای «لحظه» یا «تنفس» را به خاطر میآورد.</p>
<p> یا باز بهسادگی نمیتوان دریافت که «بر صحتش عدول هم از اشک و هم سقم» یعنی «بر صحت این موضوع، هم اشک و هم «بیماریِ» تو گواه هستند». در پایان بیت فارسی نیز، تعبیر «با کُند آوری» آمده تا قافیۀ بیت تنظیم شود، اما بسیار دشوار است که بتوان فهمید این تعبیر که در تنگنای قافیه آورده شده، یعنی ایوان مدائن، کاخی است که برای چشم کُندی میآورد؛ یعنی آن را ناتوان میکند! با این وصف اگر مترجم تصمیم بگیرد شعر فارسی را با قافیۀ یکسان در پایان همۀ ابیات بسراید، این تصمیم وی را به قیدی مقیّد میکند که چهبسا باعث شود در برخی ابیات در تنگنای قافیهپردازی از تعبیرهایی استفاده کند که دلالتی مبهم و نارسا داشته باشند یا بر مضامینی متفاوت از مضامین تعبیرهای شعر عربی دلالت کنند. اگر بپذیریم این سخن که «یاران شاعر از رنج راه در سرشان داوری داشتهاند» نمیتواند در ساخت بیانی بیت، عملکردی مشابه با تعبیر عربی داشته باشد و معنای «نکوهش پیوستۀ شاعر از سوی یارانش» را برساند در این صورت میتوان گفت این نارسایی تابعی از تنگنای قافیهپردازی در بیت است؛ زیرا «یاران را به سر بُد داوری» تعبیری است که مترجم با استفاده از آن قافیۀ بیت را منظم کرده است.</p>
<p> از آنجا که قافیه یک رکن موسیقایی در شعر کلاسیک است، ترجمۀ منظوم ناگزیر است در تولید ترجمه به روالی منظم در قافیهپردازی پایبند باشد و این بدان معناست که مترجم باید ساخت بیانی بیتهای فارسی را بهگونهای سامان دهد که با شیوۀ منتخبش برای قافیهپردازی سازگار باشد. براین اساس تغییر در نحوۀ بیان را ناگزیر باید از اختیارهای مترجم در این نوع ترجمه دانست، اما مسأله اینجاست که معیار توفیق و قدرت مترجم در این نوع ترجمه دقیقاً همین اختیار است. همین سخن در بیت فارسی نیز به نظم درآمده است تا اینکه تعبیر «آشفتگان از منظری» سر میرسد. این تأثیر فارغ از اینکه مترجم چه قالبی را برای شعر فارسی انتخاب کند، پایدار است؛ مثل جایی که مترجم تلاش میکند در نحوۀ تنظیم قافیهها در پایان ابیات همانند شعر عربی عمل کند تا شعر فارسی در نوع شعر کلاسیک نیز همانند شعر عربی باشد. در این ترجمه استقلال بیت از بیتهای دیگر در قافیهپردازی به مترجم آزادی بیشتری داده و تعبیر «کاروان بر ذمّ من شد همزبان» علاوه بر اینکه قافیۀ مصرع دوم را با مصرع اول تنظیم کرده، مضمون تعبیر عربی را نیز بهروشنی بیان کرده است. این در حالی است که مضمون مصرع اول از بیت فارسی این است که در دوری از تو، حال من تحملناپذیر شده!</p>
<p> بیت عربی با تعبیر «عَدَتْکَ حالِی» (حال من از تو گذشته) میگوید فقط تو نیستی که از حال من باخبری، بلکه اخبار حال من از تو گذشته و به سخنچینان ر هنر موسيقي ه است. بیت عربی با بیانی تقریباً ساده در گلایه از روزگار گفته «کفافی از باقیماندۀ زندگی دارم که روزگار با تنگدستیاش آن را کاسته است»، اما بیت فارسی جملهبندی ناهموار و بیانی مبهم دارد تا جاییکه آشکارا مشخص نیست چه میگوید و بعد از تلاش برای بازسازی آن در ذهن میتوان گفت احتمالاً منظورش این است که «دست من برای زندگی خالی نیست و ایام از داشتههای من همواره میکاهد». در این نمونه، شعر تلگرام عربی در قالب قصیده سروده شده که در آن دو مصرع از بیت اول و مصرعهای دوم از بقیۀ بیتها همقافیه هستند، اما ترجمه در قالب مثنوی سروده شده که در آن هر دو مصرع از هر بیت قافیهای مستقل دارند. بیت عربی دربارۀ روح گفته «او با کراهت به تو پیوسته و چهبسا از جدایی تو نیز اکراه داشته باشد حالآنکه غمی بزرگ دارد»، اما نحوۀ تعبیر و نظم سخن در بیت فارسی به سادگی این مضمون را نمیرساند و باید با تلاش از مصرع دوم فهمید که میگوید «او همچنین با میلی و انکار از بدن جدا میشود». </p>
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0